۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

شعر از:فریدون توللی

پائیز
از:فریدون توللی
دوش ازدل شوریده سراغی نگرفتی
به سینه غمی هشتی وداغی نگرفتی
ای چشم وچراغ شب تاریک فریدون
افتادم ودستم به چراغی نگرفتی
پائیزدل انگیزسبک سایه گذر کرد
برکام دلم گوشۀ باغی نگرفتی
روزان وشبانت همه درمشغله بگذشت
لختی ننشستی وفراغی نگرفتی
درحسرت آغوش توخون شددل ویکروز
دربازوی تودامن راغی نگرفتی
برگوچه شدای بلبل خوش نغمه که ازلطف
دیگرخبرازلانۀ زاغی نگرفتی
گلزارفریدونی واین طرفه که یک عمر
بوئیدت واورابه دماغی نگرفتی

هیچ نظری موجود نیست: