دو انگشت
از : عباس مومن
شاعری بینوا پیش توانگری متکبر رفت
وچندان نزدیک بنشست که میان او وتوانگر
دو انگشت بیش مسافت نماند .
توانگر روی درهم کشیده وازشاعر پرسید:
میانه تو وخر چقدرراه است؟
گفت : به قدر دو انگشت.
از : عباس مومن
شاعری بینوا پیش توانگری متکبر رفت
وچندان نزدیک بنشست که میان او وتوانگر
دو انگشت بیش مسافت نماند .
توانگر روی درهم کشیده وازشاعر پرسید:
میانه تو وخر چقدرراه است؟
گفت : به قدر دو انگشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر