۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

اقا موشه : نوشته غزل

آقا موشه
آقا موشه ، اي شکموي دله / ديدي افتاد آخر دمت لاي تله
حالا چشمات از کاسه در اومده / شکسته پات عمرت به سر اومده
چطور بوي گردو رو از يه فرسخي شنيدي / اون تله گنده رو تو يک قدمي نديدي
آخه زبون بسته مگه تو چشم و گوش نداشتي / همين شکمو داشتي و فکر و عقل و هوش نداشتي
يادته يک شب تا صبح نذاشتي من بخوابم / رفته بودي تو گنجم رو دفتر و کتابم
هي بازي کردي چيغ زدي رو کاغذام دويدي / دفتر پاکنويس انشاي منو جويدي
دسته گلي تو آب دادي ، من خجالت کشيدم / مزه اين بيمزگي رو فردا من چشيدم
آقا موشه ، اي شکموي دله / ديدي افتاد آخر دمت لاي تله
حالا چشمات از کاسه در اومده / شکسته پات عمرت به سر اومده

هیچ نظری موجود نیست: