۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

از:نادر نادرپور

با ماهی سرخ رنگ لبهایش
درآب پریده رنگ سیمایش
آهسته وبی صداشناکردم
ازطارمی سیاه مژگانش
ره سوی دردوچشم اوبردم
آنرابه هزارحیله واکردم
درنقب گلوی تشنه اش جستم
سرداب سیاه سینه ی اورا
دل را،دل خفته راصداکردم
دل ماهی آبهای گلگون بود
سرداب سیاه سینۀ پرخون بود
وان نقب که ره به سینۀ اوداشت
چون راه نهان گنج قارون بود
پس سیل سرشک رارهاکردم

هیچ نظری موجود نیست: