۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه

از:خواجه عبدالله انصاری
دی آمدونیامدازمن کاری
امروززمن گرم نشد بازاری
فردابروم بی خبرازاسراری
ناآمده بودم به ازین بسیاری
الهی!همه ازتوترسندوعبدالله ازخود زیراکه ازتوهمه نیک آیدوازوی همه بد.
الهی!اگرهمه عا لم بادگیردچراغ مقبل نشسته نشود,واگرهمه جهانراآب گیرد داغ مدبرشسته نشود
برما ازقبول خوددری بگشاکه دیگربسته نشود.
الهی!توانگران بازروسیم نازندودرویشان بانحن قسمناسازند.
الهی!دیگران مست شرابند ومن مست ساقی,ازایشان فانیست وازمن باقی.
چون باده شوق توکندبراقی
گرددتن وروح جمله مست ساقی
تن مست شراب وروح مست ساقی
آن گرددفانی وین بماند باقی
الهی!اگرمستم واگردیوانه ام ازمقیمان این آستانه ام
آشتائی باخود ده که ازکاینات بیگانه ام.
آشنایئ

هیچ نظری موجود نیست: