۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

از: خواجه عبدالله انصاری

الهی!تاتودرغیب بودی من درعیب بودم،چون توازغیب پیداشدی من ازعیب جدا
الهی!چون همه آنست که خودخواهی ازاین عاجزبیچاره چه خواهی؟
الهی!آنچه دردست منست ندانم تاروزی کیست وآنچه روزی منست ندانم تا دردست کیست
الهی!آنچه تودوختی درپوشیدم وآنچه تودرجام ریختی نوشیدم ،هیچ نیامد ازآنچه میکوشیدم
الهی!اگرتومرابجرم من بگیری من ترا بکرم توبگیرم زیراکرم توزجرم من بیش است
الهی!همه ترسندکه فرداچه خواهد شد،عبدالله میترسد که دی چه رفته است
الهی!پاکان رااستغفاربایدکرد،ناپاکانراچکاربایدکرد؟
آنجا که عقاب سرنگون خواهد بود
باری بنگرکه جغد چون خواهدبود
الهی!گدای توبکارخودشادانست،هرکه گدای توشددردوعالم سلطانست
الهی!اگرجان مادرسرسودای توروان شد،سودای توبازجان افزاید
الهی!تاازمهرتواثرآمددیگرمهرهاهمه بسرآمد
الهی!کلام مجیدازتویادگاراست،چون تودرآن حاضری بایادگارچکاراست
الهی!دودازآتش چنان نشان ندهدوخاک ازبادکه ظاهرازباطن وشاگردازاستاد
الهی!بغم محبّت توشادیم وبغایت محنت توآبادیم نه بخویشتن بتوافتادیم
الهی!بی اَلمَهای توجای شادی نیست وجزازبندگیت روی آزادی نیست
الهی!همچوبیدبرخودمیلرزم که مباداآخربجوی نیرزم
الهی!همه ازروزجزاترسندوعبدالله ازروزازل زیراکه آنچه تقدیرکردی دراوّل نمیشودودرآخرمبّدل
الهی!نزدیکت نشان میدهندودورترازآنی ودورت می پندارندونزدیکترازجانی.

هیچ نظری موجود نیست: