۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

مناجات از:خواجه عبدالله انصاری

الهی!بیزارم ازطاعتی که مرابعُجب آورد وبنده آن معصیتی که مرابعذرآورد
الهی!صحبت دوستان توآب جانست وصحبت غیرایشان تاب جانست
الهی!گل بهشت درچشم عارفان خاراست وجوینده ترابابهشت چکاراست
الهی!شب فراق اگرچه تاریک است دل خوش داریم که صبح وصال نزدیک است
ازصبح وصال بی خبربودعدم
آنجاکه من وعشق توبودیم بهم
روزانه اگرکسی نبینم همدم
شبها که غم توهست چه بیش وچه کم
الهی!خواندی تأخیرکردیم ،فرمودی تقصیرکردیم هیهات آنچه کردیم بی تدبیرکردیم
الهی!همه نادانیم وهمه ناتوانیم اگربخوانی درآرزوی آنیم واگربرانی درطاعت وفرمانیم
الهی!ضعیفم خواندی وچنین است ،هرچه ازمن دروجودآیداین است
الهی!توهستی ومن نیستم ،هست ازنیست چیزی طلبدمن آنراکیستم
الهی!توغفّارومن پرگناهم بردرگاهم گیرکه گرصادق نیستم آخرباصادقان همراهم
الهی!توهمه وماهیچ توهشیاری وماگیج سخن همین است برمامپیچ
الهی!اگرمجرمم مسلمانم واگرگنه کارم پشیمانم واگرعقابم خواهی مطیع فرمانم
واگررحمت فرمائی مستحق آنم .

هیچ نظری موجود نیست: