۱۳۸۶ اسفند ۲۶, یکشنبه

بها ر می شود

بها ر میشود

سياوش كسرايی

يكی دو روز ديگر از پگاه
چو چشم باز می‌كنی
زمانه زير و رو
زمينه پرنگار می شود
زمين شكاف می‌خورد
به دشت سبزه می‌زند
هر آن چه مانده بود زير خاك
هر آنچه خفته بود زير برف
جوان و شسته رفته آشكار می‌شود
به تاج كوه
ز گرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب می‌شود
دهان دره ها
پراز سرود چشمه سارمی شود
نسيم هرزه پو
ز روی لاله های كوه
كنار لانه های كبك
فراز خارهای هفت رنگ
نفس زنان و خسته می‌رسد
غريق موج كشتزار می‌شود
در آسمان
گروه گله های ابر
ز هر كناره می‌رسد
به هر كرانه می‌دود
به روی جلگه ها غبار می‌شود
درين بهار ... آه
چه يادها
چه حرفهای ناتمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شكوفه باردار می‌شود
نگار من
اميد نوبهار من
لبی به خنده باز كن
ببين چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار می‌شود

هیچ نظری موجود نیست: