۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

بگذاربمیرم از:هما

مگذارکه دورازرُخت ای یار بمیرم
یکره بگذرازمن وبگذاربمیرم
میرم بقفس بهتر ازآنست که درباغ
ازطعنۀ مرغان گرفتار بمیرم
گفتی بتوگربگذرم ازشوق بمیری
قربان سرت بگذروبگذاربمیرم
میمیرم وازمردن من آگهیش نیست
یارب که دعا کردکه چنین زاربمیرم
هرمشکلی آسان شود ازمردن وترسم
ساغرشودم خالی وهشیار بمیرم
خارم مشکن درجگرازبوی گل ای باد
بگذار که ازحسرت گلزاربمیرم
برسرزهما سایه ام افتاد صباحی
باشد که درآن سایۀ دیواربمیرم

هیچ نظری موجود نیست: